«تيكههاي آينه» به قلم نصرت الله محمودزاده، - نويسنده نام آشناي عرصه دفاع مقدس - به واقعه جنايت رژيم بعثي در روز 19 دي ماه 1365 و بمباران شيميايي مقر گردان فجر بهبهان در منطقه شلمچه ميپردازد.
اين كتاب از سوي انتشارات موسسه فرهنگي هنري جنات فكه در 99 صفحه و چهار فصل با عناوين امروز واقعه، فرداي واقعه، روز واقعه و آينده واقعه در عرصه دفاع مقدس منتشر شده است.
همچنين اسامي 90 شهيد اين جنايت به همراه اسامي 9 شهيد مصدوم اين فاجعه كه در سالهاي پس از جنگ به شهادت رسيده اند و تصاويري رنگي از شهيدان و رزمندگان گردان فجر نيز در اين كتاب گرد آوري شده است.اين كتاب در شمارگان 5000 نسخه به چاپ رسيده است.
در بخشي از كتاب مي خوانيم:
دانايي به خود مي پيچد. مي خواهد فرياد نزند. رو مي كند به آسمان. « خدا! خدا! به اين بچه ها بگو نفس نكشند. اين جا نفس نكشيدن يعني حيات. فرمول اين قسمت از زمين تو عوض شده. اگر نفس بكشيم ، خفه خواهيم شد. خدا ! خدا! » و بعد سر فرود مي آورد. نگاه بسيجي مي كشد او را.
دانايي انگار كه تصميمي گرفته باشد، ماسكش را بيرون مي آورد و به سرعت آن را به صورت بسيجي مي اندازد. بي اعتنا به اعتراضش ، قلاب ماسك را از پشت محكم مي كند. دستي به پشتش مي زند و مي گويد:
- زود از اينجا دور شو. يك نفس بدو. پشت سرت رو هم نگاه نكن . بسيجي زول مي زند تو چهره دانايي كه دو تا تاول از نوك پيشاني اش بيرون زده. انگار زبانش بند آمده است. دانايي تشر مي زند.
- پس چرا معطلي بچه؟ استخاره نداره كه ! بدو.
- آخه خودت ، ماسك؛ اين جا... و بعد دانايي هلش مي دهد به جلو و فرياد مي زند « برو ديگه.»